یکی از سؤالات بنیادین پیرامون بازتاب انقلاب اسلامی این است که آیا این بازتاب صرفاً انتقال شعارها و مفاهیم در بین افکار عمومی بوده یا در دولت‏ها و در بعد بین‌الملل هم تأثیر داشته‌است و آیا شاخصه‌هایی وجود دارد که بگوییم امروز وضع دولت آمریکا با 32 سال پیش متفاوت است؟

گروه سیاسی برهان؛ رادیو تهران، 11 خرداد ماه در آستانهی ارتحال امام خمینی(ره) و سالگرد قیام 15 خرداد، نشستی را با موضوع انقلاب اسلامی در ابعاد بینالمللی با حضور دکتر «محمدحسن قدیری ابیانه» کارشناس مسایل استراتژیک و آقای «محمد عبداللهی» مدیر مسؤول و سردبیر سایت تبیینی تحلیلی برهان برگزار کرد.بخش نخست از مشروح این نشست، تقدیم خوانندگان برهان میگردد.

 

جناب دکتر، آقای قدیری ابیانه اگر بخواهیم بحث را در خصوص تأثیر انقلاب اسلامی در عرصهی بینالملل آغاز بکنیم با توجه به سابقهی کاری شما به عنوان سفیر ایران در مکزیک و چند کشور دیگر بفرمایید که عمق تأثیر انقلاب اسلامی در معادلات بینالمللی چگونه است آیا این انتقال صرفاً انتقال شعارها، مفاهیم و مبانی انقلاب در بین افکار عمومی مردمی بوده یا در دولتها و در بعد بین الملل هم تأثیر داشته است؟

قدیری ابیانه: «هانتینگتون»، نظریه پرداز معروف آمریکایی که صاحب نظریهی «جنگ تمدنها» یا «رویارویی تمدنها» بوده در تحلیلی میگوید: «فرهنگهای کوچکتر در فرهنگ‌های بزرگتر ادغام خواهد شد و در نهایت دو فرهنگ بزرگ باقی خواهد ماند: یکی فرهنگ اسلامی است که از او به عنوان تمدن اسلامی یاد میکند که یکی از بزرگترین تمدن‌های جهان خواهد بود و دیگری فرهنگ غربی است و در حاشیه هم فرهنگ چینی قرار دارد.» وسعت سرزمین اسلامی را در نظر بگیریم، جهان اسلام شامل 57 کشور است؛ از اندونزی آغاز میشود و تا مراکش در غرب آفریقا ادامه مییابد. در ضمن بعضی از کشورها که اسلامی محسوب نمیشوند مانند هند، جمعیت مسلمانش از چند کشور اسلامی، بیشتر است یا خود چین یا کماکان روسیه جمعیت مسلمان قابل توجهی دارند. این سرزمین وسیع، این جمعیت گسترده، 5/1 میلیارد مسلمان که در نقاط مهم استراتژیک جهان هم قرار گرفتهاند، با منابع غنی زیر زمینی به خصوص نفت و گاز، دین واحد دارند یعنی همه معتقد به «الله»، معتقد به پیامبر گرامی اسلام(صلیاللهعلیهوآله) و معتقد به قرآن هستند. این یک قدرت، بسیار بزرگ است. هانتینگتون میگوید: «این تمدن، رویاروی تمدن غرب میایستد و او پیشنهاد جنگ تمدنها را مطرح میکند.» قسمت اول بحث دارد رخ میدهد و انقلاب اسلامی آغازگر این حرکت بود. البته این چیزی بوده که آمریکا و غربیها از قدیم از آن وحشت داشتهاند یعنی استعمار این را تشخیص میداد و تلاش میکرد که بر این کشورها مسلط شود و سیاست استعماری اختلاف بینداز و حکومت کن، در همین راستا بود. حتی میتوانم بگویم یکی از اهداف مهم تشکیل رژیم صهیونیستی جلوگیری از تقویت جهان اسلام و ضربه زدن دایم به آن بود. برای اینکه این اتفاق نیفتد. وقوع انقلاب اسلامی در حقیقت نقطهی عطف برای اتحاد جهان اسلام است اما ایران که یک کشور بسیار مهم از ابعاد مختلف است؛ از بعد ژئواستراتژیک، ژئو اکونومیک، ژئوپولتیک و ... در مرکزیّت جهان اسلام واقع شده و دارای ذخایر نفت، گاز و وسعت زیادی است و اکنون دارای حکومت اسلامی با حاکمیّت ولایت فقیه است. در حقیقت دشمن به ایران فقط به عنوان یک کشور اسلامی قوی، ثروتمند، مستقل و ضد آمریکایی نگاه نمیکند بلکه ما را رهبر طبیعی این تمدن اسلامی رو به شکلگیری میداند لذا انقلاب ما همانطور که حضرت امام(ره) فرمودند: «انفجار نور بود.» نوری که به مرزهای کشور خلاصه نشده و روز به روز هم بر اهمیت، نفوذ و تأثیرش در جایگاه جهانی افزوده میشود. در این 32 سال هر اتفاق مهمی که در دنیا روی داده در نهایت به نفع جهان اسلام ـ و به خصوص جهان اسلام ـ تمام شده است.

 

جناب قدیری یعنی شما میفرماید مشکل غرب و استکبار با جمهوری اسلامی ایران صرفاً در جغرافیای ایران نیست بلکه مشکل با صدور فرهنگی انقلاب به مرزهایی است که احتمال آنها را شاید نمیدادند؟

قدیری ابیانه: احتمالش را میدادند و مخالفت میکردند، حتی اگر اسناد لانهی جاسوسی را نگاه کنید در سندی که وزیر وقت آمریکا قبل از انقلاب مخابره میکنند که در آنجا میگوید: «چین و شوروی هم مخالف پیروزی انقلاب اسلامی در ایران هستند زیرا جمعیت مسلمان دارند و نگرانند این انقلاب بر آنها نیز تأثیر بگذارد. این نگرانی آنها ناشی از آگاهی شان به اهمیّت جهان اسلام و قدرت ذاتی آن است. یک مثال خیلی ساده، شما یک نفر را که قیّم یک بچهی صغیر پول دار است، فرض کنید؛ بسیار نگران است که اگر این بچه به سن بلوغ برسد دیگر کنترلش از بین میرود؛ آنها نگران هستند که جهان اسلام رشد کند و بالغ شود. خودش را دریابد، دیگر قیّم احتیاج نخواهد داشت. اجازه به قیّم نخواهد داد و آنها الان سواستفاده میکنند، دارند جهان اسلام را چپاول میکنند. لذا از اول نگران این قضیه بودهاند و از منظرگاههای مختلف دوست و دشمن ایران را رهبر این تحول عظیم میبینند. هماکنون تحولاتی که در خاورمیانه و شمال آفریقا رخ داده و از این هم فراتر خواهد رفت، حتی فراتر از جهان اسلام، همه میگویند که برندهی این قضیه، جمهوری اسلامی است، تمام این ملتها به ایران به عنوان رهبر نگاه میکنند و از او الگو گرفتهاند. امام(ره) آن زمانی که در قید حیات بودند، فرمودند: «انقلاب صادر شده است.»

جملهای از حضرت امام نقل می‌شود که ایشان فرمودهاند: «اکنون ملتهای محروم جهان بیدار شده‌اند و طولی نخواهد کشید که این بیداری‌ها به انقلاب انجامیده و خود را از سلطه‌ی ستمگران نجات خواهند داد.» این پیش‌بینی حضرت امام را ما امروز داریم می‌بینیم، پیش‌بینی‌های متفاوتی که ایشان بیان کرده‌اند، تحقق پیدا کرده است. آن زمانی که فرمودند: «صدای شکسته شدن استخوانهای کمونیست به گوش می‌رسد» یا زمانی که قرار بود شوروی به افغانستان حمله کند؛ گفتند: «شکست می‌خورید.» به کویت گفتند: «اگر صدام احساس قدرت کند اولین جایی که به آن حمله کند، آنجاست.»

 

امام پیش‌بینی دیگری دارند که ما هم ایماناً و هم با تحلیل استراتژیک به آن عقیده داریم. ایشان فرمودند: «این قرن، قرن اسلام است»؛ یعنی به طور قطع اسلام بر جهان حاکم خواهد شد. نه تنها بر جهان اسلام چرا که میگویند ملت‌های محروم جهان بیدار شده‌اند نه فقط ملت‌های مسلمان.

 

جناب آقای عبداللهی یکی از مسایلی که در تحلیل ابعاد مختلف انقلاب و اندیشه‌ی حضرت امام بررسی می‌کنیم، مقابله‌ی اندیشه‌ای انقلاب با سیاست‌های استعماری است. اگر ما دولت آمریکا را به عنوان ثمبل این سیاست‌ها بدانیم؛ می‌بینیم که در جهان اسلام این سیاست‌های استعماری را با حضور نظامی و حضور غیر نظامی و همکاری با دولت‌های وابسته و مخالفت با قیام‌های مردمی و ... پیگیری میکند. هر جا به یک صورتی سعی میکند که این قدرت استعماری خودش را حفظ کند. نکته‌ای هم که آقای قدیری ابیانه اشاره کردند بحث وجود رژیم صهیونیستی در منطقه به عنوان یکی از شگردهای آن‌ها است. برای این‌که تهدیدی در مقابل کشورهای اسلامی باشد. این تقابل ایران با دولت آمریکا که از ابتدای انقلاب شکل گرفت و تا به امروز هم ادامه پیدا کرده و شاید فرازها و فرودهای بسیاری در عرصه‌های مختلف داشته، در عرصه‌های نظامی تأثیرش به چه شکل بوده، آیا شاخصه‌هایی وجود دارد که بگوییم که امروز وضع آمریکا با 32 سال پیش چه‌قدر تفاوت داشته و این تفاوت‌ها چه‌قدر متأثر از انقلاب اسلامی بوده و چه‌قدر از مسایل بین‌المللی ـ شاید ـ متأثر بوده است؟

عبداللهی: برای ورود به بحث بهتر است از این نقطه آغاز کنم که نگاه کلان‌تر به تأثیر جمهوری اسلامی بر ایالات متحده آمریکا مستلزم ارایه یک پیشینه شناسی از تمدن غرب است. هم‌اکنون در حوزه‌ی تحلیلی و تاریخی یک گام به عقب‌تر می‌رویم. اکنون ما در یک سیطره امپریالیسیم رسانه‌ای، تصویری از غرب مشاهده میکنیم که به ظاهر یک نماد تفوق، سلطه جویی و استیلا و یک جانبه گرایی بدون رقیب است. آن‌چه از رسانه‌های مغرب زمین منتشرمی‌شود، تصویری جز این را نه صادر میکند و نه بر میتابد. در واقع شما از امپریالیسم رسانه‌ای صدای مخالفتی را نمیشنوید؛ نکته‌ای که مطرح است، واقعیت و شرایط موجود تمدن غرب است.

اگر به گفتمان مدرنیته نگاه کنیم در طول سال‌ها، درگیری‌های گوناگونی بین ایدئولوژی‌های متنوع، داخل خانواده‌ی مدرنیته شکل گرفته است. بهترین تصویر را من از «برژینسکی» در کتاب «out of control» می‌بینم. وی در این کتاب جمله‌ی بسیار جالبی دارد؛ می‌گوید در طول سال‌هایی که نزاع بین ایدئولوژی‌های درون خانواده‌ی مدرنیته برپا بود در طول سه جنگ جهانی (آن‌ها جنگ سرد را جنگ جهانی سوم، لحاظ کرده‌اند) درگیری‌های گوناگونی در گرفت ـ که ـ نتیجه‌ی آن، 175 میلیون کشته برای بشریت شد. در واقع این جنگ‌ها خارج از دنیای مدرنیته نبود. ایدئولوژی‌هایی درون این خانواده به جان هم افتادند و نتیجه‌ی جنگ بین ناسیونالیسم، سوسیالیسم و لیبرالیسم؛ 175 میلیون کشته است. این تنها بخشی از ثمره گفتمانی است که داعیه سعادتمندی بشریت را با خود یدک می کشد.اکنون خارج از چارچوب خودساخته غرب و با عینک واقع گرایی اگر به ساختار تمدنی و شرایط موجود آن در غرب بنگریم شاهد یک فاجعه در عمق این گفتمان خواهیم بود. منابع غربی اکنون از فروپاشی قریب الوقوع اقتصادی در آمریکا سخن می گویند و این برای کشوری که ستون اصلی امنیت ملی خود را اقتصاد و سرمایه سالاری تعیین کرده است یک بحران جدی است . در ابعاد ایدئولوژیک نیز شما دیگر نشانی از آن گفتمان یکجانبه گرا و استیلاطلب سابق نمی بینید .اکنون ایدئولوژی که روزی فوکویاما آن را نسخه نهایی بشریت می خواند حتی در برقراری امنیت داخلی کشورهای غربی درمانده شده است. هدونیسم به معنای اصالت لذت و مرکانتیلیزم به معنای اصالت سود دو رکن این ایدئولوژی را شکل می دهند و اکنون اصلی ترین باتلاق تمدن غرب در همین دو حوزه شکل گرفته است.

 در خصوص تاثیر گفتمان انقلاب اسلامی بر آمریکا نیز گفتنی هایی وجود دارد.چندی قبل از وقوع انقلاب اسلامی، «ریچاد نیکسون» و وزیر خارجه‌اش «هنری کسینجر» تلقی و تعریفشان از رژیم پهلوی، ژاندارم خلیج فارس و منطقه بود و حساب جدّی بر روی او باز کرده بودند. توازن منطقه‌ای را روی شرایط ایران تنظیم کرده بودند. بعد از حضور ایالات متحده در منطقه‌ی خاورمیانه، آسیبی واقعی و جدّی میبیند؛ این ضربه‌ی اول بود اما اگر عمیق‌تر از این بخواهیم نگاه کنیم بحث، جدالی است که بین دو تمدن ایجاد شد. همان بحثی که آقای دکترقدیری ابیانه در ابتدای سخنشان تأکید کردند و نظریه‌ی هانتینگتون را مطرح کردند. تا قبل از این اتفاق، بلوک شرق هم فعال بود یعنی در واقع ما دو تمدن داشتیم نظام دو قطبی در عالم برقرار بود اما غیر از این دو تا به ظاهر رقیب، رقیب دیگری در صحنه دیده نمی‌شود. به ظاهر اسلام منفعل بود. نظریه‌ی سیاسی اسلام از زمان حضرت امام آمد و عملیاتی شد و به صحنه ورود پیدا کرد و برد اجتماعی خودش را نشان داد و در عرصه‌ی اداره‌ی حکومت، دخالت مستقیم کرد. غربی‌ها باورشان نمی‌شد که این اتفاق روی دهد.

کتابی است به نام «عصر امام خمینی» که بسیار کتاب زیبایی است. این کتاب چندین جا اشاره کرده که غربی‌ها اظهار شگفتی کرده‌اند و حتی یک تعبیر جالبی هم دارد که اولین بار بود که معنی «الله اکبر» را فهمیدیم. حالا اگر برای این تفوق گفتمانی اسلام و مدرنیته یک نقطه‌ی اجرایی و عملیاتی جدی در طول تاریخ حاصل بشود بر می‌گردد به سال 57 که انقلاب اسلامی ایران است. در واقع از آن به بعد نگاه غرب به مسأله‌ی اسلام سیاسی، متفاوت میشود. نکتهی جالبی است که بعد از پایان جنگ سرد یعنی 1990-1991 ظاهراً ناتو اجلاسیه را تشکیل می‌دهد؛ فرمانده‌ی نظامی ناتو در آن زمان «جان کالوین» بود. وی یک تعبیر بسیار عجیب، تکان دهنده و درس آموز دارد. البته هم شاهدی به این امر که این‌ها نظریه‌ی سیاسی اسلام را  خوب متوجه شدند و  هم این که خودشان را برای حرکت جدید تجهیز کردند. جمله‌ی ایشان این است که می‌گوید ما شوروی را در جنگ سرد شکست دادیم الان موقع این است که ما به سراغ دشمن دیرینه‌ی خودمان برویم که 1400 سال قدمت دارد. از همان نقطه، این‌ها هدف‌داری خاص خودشان را به جای کمونیسم ـ به تعبیر خودشان ـ تروریسیم قرار می‌دهند معادل تروریسیم برای آن‌ها ادبیات اسلامی است .

 

آقای دکتر قدیری ابیانه نکته‌ای که آقای عبداللهی اشاره کردند بحث امپریالیسم رسانه‌ای است که در غرب وجود دارد. با توجه به این‌که ایشان خودشان در عرصه‌ی رسانه در سایت تحلیلی برهان مشغول هستند که یک سایت اندیشه‌ای است و مبانی اندیشه‌ای انقلاب و حضرت امام را به خوبی در عرصه‌ی رسانه‌ای و در شبکه‌های اینترنتی توزیع می‌کند و موفقیت‌های خوبی نیز کسب کرده است. در رسانه‌های غربی معمولاً سعی میکنند عمق تأثیر انقلاب را نادیده بگیرند یا به نوعی آن را در رسانههای خودشان کم رنگ جلوه دهند. نکاتی مطرح شد که تأثیر انقلاب اسلامی در غرب صرفاً شعارهای سیاسی نیست، یک بحث عمیق استراتژیک و برخورد تمدنی است. با توجه به این‌که شما سابقه‌ی دیپلماتیک با کشورهای مختلف دارید، چه نکاتی در انقلاب اسلامی ایران است که آن‌ها سعی می‌کنند انقلاب اسلامی ایران را یک انقلاب بازگشته به عقب بدانند نه یک حرکت رو به جلو؟ چه چیزی وجود دارد که برای افرادی که در زندگی غربی و مدرن که از نظر خودشان شرایط مختلف را برای زندگی امروز انسان با نگاه انسانی امروز مهیّا کرده، جذابیّت داشته که تعداد زیادی در کشورهای مختلف نسبت به انقلاب اسلامی علاقه مند شدند و کشش‌های مختلف پیدا کرده‌اند. بخش غیراسلامی، مد نظر است.

 

قدیری ابیانه: می‌توانیم بحث را به دو بخش تقسیم کنیم؛ یکی به جهان اسلام و دیگری به جهان غیر اسلام برمیگرد. بنده 7، 8 ماهی است که از مکزیک برگشته‌ام، آن‌جا هم مرز با آمریکاست و آمریکا در آن‌جا بسیار نفوذ دارد و تقریباً می‌توانیم بگوییم که 95% برنامه‌های تلویزیونی مکزیک، زیر نویس یا ترجمه‌ی فیلم‌ها، سریال‌ها و برنامه‌های مختلف آمریکا است. آمریکا نیز راجع به خود اسلام و جهان اسلام و به خصوص راجع به ایران خیلی تحریف میکند اما ما هر فرصتی که پیش میآمد مبانی اسلام و عقاید اسلام را مطرح می‌کردیم و کاملاً در طرف مقابل دگرگونی می‌دیدیم. من همان‌جا مرتب سخنرانی داشتم؛ 300 نفر پای صحبت‌های ما مسلمان شدند که اغلب تحصیلات عالیه داشتد. تعداد زیادی استاد دانشگاه زن و مرد بودند. بسیاری از آن‌ها در یک جلسه یعنی وارد میشدند به حوزه‌ی منفی، حقایق را میشنیدند شهادتین را می‌گفتند و می‌رفتند. این چیز عجیبی بود؛ اول برای من عجیب بود که چه‌طور این‌ها به این سرعت مسلمان میشوند و آن قدر به این قضیه عادت کرده بودیم که اگر جایی میرفتیم که مسلمان نمیشدند، عجیب بود.

 چرا قرآن میسوزانند؟ برای این‌که قرآن حقانیتش آن‌قدر واضح است که اگر یک نفر قرآن را بخواند اگر دنبال حقیقت باشد، به سرعت حقانیت آن را میفهمد و اگر غیر از این بود آن‌ها نیازی به تحریف قرآن نداشتند؛ نیازی به آتش زدن قرآن نداشتند. نیازی به تحریف حقایق قرآن نداشتند. چرا تحریف می‌کنند چون میدانند اگر حقیقت اسلام مطرح شود، اثر دارد.

 

بنابراین یکی بحث خود اسلام به عنوان مکتب است و این که خود قرآن گیراست. من با آن‌چه که می‌دیدم آن جمله‌ی حضرت امام(ره) که فرمودند: «قرن، قرن اسلام است.» برایم مملوس میشد یعنی اگر ما الفت پیدا میکردیم، اجازه پیدا میکردیم این حقایق اسلام را آن طوری که است به زبان ساده و قابل فهم برای مخاطبین خارجی بیان کنیم شاهد گرویدن فوج فوج به اسلام می‌شدیم اما فقط هم این نیست بحث سیاسی هم است.

 

در غرب خیلی‌ها می‌دانند آمریکا ظالم است، حتی در اروپا و در خود آمریکا، ولی به عنوان یک واقعیت آن را پذیرفته‌اند. حتی وقتی گاهی با مقام‌های مکزیک یا سایر کشورها راجع به ظلم‌ها صحبت می‌کردیم میگفتند: «آقا این یک واقعیت است، ظلم است؛ ولی واقعیت است. نمی‌توانیم کاری بکنیم.» خب انقلاب اسلامی نشان داد که می‌تواند کاری بکند. این‌ها و رسانه‌ها هم دست هستند و صهیونیست‌ها هم حاکم اند. هر بار که آمریکا یک موضع علیه ایران گرفت و تهدید یا تحریم کرد؛ اروپا یا آمریکا و اروپا مشترکاً یک تحریمی کردند، رسانه‌ها هم گفتند شش ماه دیگر کار ایرانً تمام است. این بار محاصره یا تحریم بسیار گزنده و ساقط کننده است. خیلی هم بزرگ آن را منعکس می‌کردند، بعد چه می‌شد؟ شش ماه که می‌گذشت، نظام که ساقط نمی‌شد بلکه در اوج تحریم‌ها و تهدیدها می‌دیدند که مثلاً در زمینه‌ی انرژی هسته‌ای پیشرفت کرده است، موشک ماهواره بر ساخته است. ماهواره به فضا می‌فرستد، زیر دریایی ساخته است، ابر رایانه ساخته است. هر کاری که ما میکردیم آن‌ها برای این‌که وحشتی از ما ایجاد کنند به این پیشرفت‌ها ابعاد تازه‌تری می‌افزودند؛ به عنوان مثال ما ماهواره می‌فرستادیم هوا که کار علمی انجام دهد، می‌گفتند ایران ماهواره فرستاده تا جاسوسی آمریکا را بکند. ما موشک می‌سازیم مثلاً بردش به اسراییل می‌رسد، آن‌ها می‌گویند نه می‌خواهند اروپا و آمریکا را موشک باران کنند. این‌که ایرانی که در تحریم است می‌خواهد به آمریکا یا اروپا موشک بزند بدون این‌که بخواهند و بدانند می‌گویند ایران در اوج این تحریم‌ها و تهدیدها، دارد پیشرفت می‌کند!

 

 مصر را نگاه کنید. ما آن‌جا یک دفتر حافظ منافع داریم بدون هیچ امکان تماس و تبلیغ، چه کسی باعث شد پیام انقلاب به آن جا برود؟ جواب این است که دشمن بدون این‌که بداند و بفهمد وقتی می‌گوید آمریکا تحریم می‌کند، رسانه‌های در اختیار مبارک آن را با تیتر اول و با تبلیغات گسترده نشان میدهند. بعد بر عکسش میگویند که ایران دارد اتمی می‌شود و .... بعضی کارها هم که ما انجام می‌دهیم چون در منطق آمریکایی‌ها به عنوان کار نامعقول شناخته می‌شود به آن دامن می‌زنند؛ به عنوان مثال، زمانی که مقام معظم رهبری در دوران ریاست جمهوری خود به کنیا رفته بودند، وقتی میفهمند که آن‌جا سر میز مشروب سرو می‌کنند یا خانم‌ها حجابشان را رعایت نکرده‌اند به میهمانی نمیروند. رسانه‌های غربی شروع به جنجال آفرینی میکنند که مثلاً ایران یک کار غیر دیپلماتیک انجام داده و در تمام جهان گسترش می‌دهند اما مسلمانان وقتی این را میفهمند خوشحال یا ناراحت میشوند؟

البته این مثالی که زدید درس خوبی هم برای مسؤولین دیپلماسی ماست که امروز این مسایل را به شدت بیش‌تری بتوانند رعایت کنند. این نکته‌ای که شما مثال زدید خود همین حرکت، تأثیرش در افکار عمومی کشورهای مختلف برای ما بسیار مهم‌تر است تا این‌که حالا این مراسم برگزار می‌شد حالا یک قراردادی هم ممکن بود، انجام بشود.

قدیری ابیانه: مقام معظم رهبری طبق حکم اسلام عمل کردند و در آن جلسه حضور نیافتند؛ دشمنان این عمل را به شکل وسیعی منعکس کردند و حتی آن را دست هم ‌انداختند که این‌ها دیپلماسی بلد نیستند. این به گوش ملت‌های مسلمان که می‌رسد؛ ذوق زده میشوند. خوشحال میشوند که بارک الله رییس جمهور ایران. مثال دیگر در این باره، در فرانسه عکسی چاپ کرده بودند که یک زن فرانسوی روسری سرش بود و سیگار میکشید و عکس امام نیز پشت سرش قرار داشت. بعد این‌ها جنجال می‌کردند و میگفتند این خانم فرانسوی چشم رییسش را دور دیده، سیگار می‌کشد. این کار نتیجه‌ی معکوس داشت. بنده به دوستانم گفتم که تا می‌توانید کاری کنید که کشورهای عربی این را، منعکس کنند زیرا همیشه وقتی یک خانمی میخواست از ایران اسلامی حتی به عنوان زن رییس جمهور یا مسافر دیدن کند یا وارد ایران شود؛ می‌بایست خود را با حجاب ما تطبیق دهد. حالا ما در فرانسه به فرانسوی می‌گوییم در دفتر ایران باید با حجاب باشید. این احساس عزت می‌کند، مسلمان می‌گوید بارک الله ایران. نه تنها فرانسوی وقتی به ایران میآید باید حجاب را رعایت کند، در کشور خودش هم اگر قرار باشد کار کند باید حجابش را رعایت کند. آن فرانسوی وقتی این را تبلیغ میکند آن را نمیفهمد. از دید او این آقا دارد به زن فرانسوی در فرانسه زور میگوید که در دفتر یا سفارت ایران باید حجاب داشته باشید، فرانسوی که مسلمان نیست اما این برای مسلمانان که همیشه عادت کرده‌اند خودشان و دولت‌هایشان تحقیر شوند، خیلی حرف است. این است که دشمن خیلی وقت‌ها ندانسته ماهیت انقلاب اسلامی را مطرح می‌کند. ضمن این‌که از این به بعد این سؤال مطرح است که سران کشورها دارند چه کار میکنند. وقتی در سازمان ملل یا جوامع دیگر اگر یک رییس جمهور و سران کشورها می‌رفتند و سخنرانیشان را با بسم الله الرحمن الرحیم شروع نمیکردند در بین مردمشان مورد سؤال قرار میگرفتند که مگر تو مسلمان نیستی یعنی دیگر باب شد که بسم الله بگویند اگر کسی هم عقیده نداشته باشد نمیتواند، نگوید.

بنده یادم می‌یاد، فردی خارجی به ایران آمده بود، خیلی برای بنده جالب بود ـ از ترکیه بود ـ وقتی ما مذاکرات را شروع میکنیم برای بار اول میگوییم «بسم الله الرحمن الرحیم» و سپس صحبت‌های خود را آغاز می‌نماییم. این هیأت ترکیه‌ای هر بار که میخواست صحبتش را شروع کند «بسم الله الرحمن الرحیم» را میگفت. این موارد بسیار زیباست. همین وضعیت زن در اسلام، حجاب در اسلام، بسیار در غرب تأثیر گذاشته است. ابتدا میگفتند بیچاره زنان مسلمان باید حجاب کنند، این‌ها اسیر هستند. باید کمک‌شان کرد حجابشان را بردارند. زمانی که فلسفه‌ی حجاب را به آن‌ها میگفتم و خودشان را با باورهایشان مقایسه میکردم، میگفتند که خوش به حال کشور شما؛ خوش به حال زنان شما؛ ما تا به حال میگفتیم بیچاره زنان مسلمان، ولی اکنون میگوییم، بیچاره ما؛ زمانی که مسایل برای آن‌ها به درستی مطرح ‌شود و با فلسفه‌ی اعمال آشنا‌ گردند، زبان اعتراف به تحسین حجاب می‌گشایند. به عنوان مثال می‌گفتیم در اسلام جذابیت فیزیکی یک ارزش صرفاً زناشویی است، ارزش زناشویی به ارزش اجتماعی نباید تبدیل شود، فلسفه‌ی حجاب این است لذا در خانه لازم نیست حجاب کنید ولی زن اگر برای شوهرش آرایش کند ثواب هم می‌برد ولی وقتی بیرون که می‌رود نباید جذابیت فیزیکی داشته باشد. ارزش اجتماعی زن به وزن و به قد و به این چیزها نیست به علمش و ... است. زنان از این‌که ارزش اجتماعی زن به جذابیت فیزیکی‌اش باشد، رنج میبرند. در غرب هرچه سن زن بالا می‌رود احترامش کم‌تر می‌شود ولی در جامعه‌ی ما هرچه سن زن بالاتر می‌رود احترامش نیز بیش‌تر می‌گردد.

در ایران بعضی‌ها فکر میکنند اگر ما با آمریکا رابطه داشتیم و با اسراییل آن قدر در نمی‌افتادیم مثلاً وضع ما این نبود. جواب این است که مبارک در اوج روابط دیپلماتیک و غیر دیپلماتیک با آمریکا و اسراییل بود و سرسپرده‌ی آن‌ها به شمار می‌آمد اما 40% مردم مصر زیر خط فقر مطلق به سر می‌برند. یک میلیون نفر در قاهره در قبرستان‌ها زندگی می‌کنند. اگر قرار بود روابط دیپلماتیک یا سرسپردگی با آمریکا و اسراییل فقر را از بین ببرد، وضع مردم مصر این گونه نبود.

ادامه دارد...